پـشـت شـیشـه هـای مـات
سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۱ ب.ظ
... کسی فکر نمی کرد انفجاری به این بزرگی در دفتر حزب جمهوری اسلامی
رخ داده باشد. هـمه فکر می کردند این یک کابوس است که به زودی با بیداری
به آرامـش و شـادی بدل مـی شود؛ امـا اتـفـاق افـتاده بود. سـام در حـالی که
تـند تـند کـلـمـات را روی صــفـحه کلـید جـاری مـی کـرد، نـوشـت: نمـی دانم
پشـت شـیشـه های مه گرفته و مات چه اتفاقی خواهد افتاد؛ اما می دانم که
این شـیشـه ها همیشه در زنگار نمی مانند و عـاقبت همه چیز شفاف و زلال
می شود.
در این کتاب کم حـجم زندگیـنامه ی شـهـیـد بهـشـتی (ره) در قالب داسـتـانی
از دید نوه ی یکی از پنجاه و سه گروگان لانه جاسوسی آمریکا بیان شده است.
نـویـسـنـده: عــزت الـه الــونــدی
۹۵/۰۲/۱۴